دانلود آهنگ یه سایه میدوئه دنبال من از اینستا
اینستا – یه سایه میدوئه دنبال من
دانلود آهنگ اینستا به نام یه سایه میدوئه دنبال من
Inesta – Shabe Yalda
دانلود با لینک مستقیم و پخش آنلاین از سایت اوپن موزیک
متن آهنگ یه سایه میدوئه دنبال من
یه شبایی هم عین شب یلداس از همیشه طولانی تره
سرد تره سنگین تره ولی خب جشنش میگیرن هه
یه سایه میدوئه دنبال من تنها و وحشی رو زمینم بی هوا
نوشتن اسممونو توی بدها وسط زخمی ترا افعی ترا وحشی ترا
بدون تو یه مروارید مشکی بی صدف من ته مردابم یه ماهی وسط دریا
ولی خب بی نفس و وصل قلابم یه منظومه شمسی پر از رمزه برام هر تاز از موهات
دوتا سیاره ی روشن انگار همه جا همراه ابروهات یه مزرعه پر از گل میشدم از تو
بی تو شدم یه فریاد بدون تو زمین اون روی وحشتناک و وحشیشو نشونم داد
من از دستت ندادم فقط یه مرحله میرم بالاتر
هرچی نزدیک تر میشم به قله تو خیالم میبینم باهاتم با دست پر برمیگردم یه روزی
وقتی خورشیدو میخوای یه وقتایی رو بایدم بسوزی
اون زمان که خبر رفتن تو تو سرم زوزه کشید من شدم زمزمه گرگ و تنم خونه شیر
ان زمان که غم دوریت به دلم چنگشو زد
شب من شد شب یلدا و نبودت میکنه رنگشو بد
همه تنها و شب گردن هزاران راهو سد کردن نبود همراه که برگردم
ولی خب من با خیالت از شب یلدا گذر کردم عجب شبای دلگیری
عجب دلهره نبای همش ترس و قلق گیری اه عجب کره ی خوابی
الو سلام من از پروانه ها هستم حالا بقیش پیش کش
گزارش دارم از این سرزمین اینجا هوا وحشی همه دروازه ها بستن همه همراه ما هستن
ولی رو به زمین جوری که از پرواز ما خستن همه همواره وابستن پاییز وسط دل بهاره
این تخت اره همین تخت دو نفره میتونه بهت مهلت نده
یهو خفتتو میچسبه سرش ب پس فکر نکن که مردن بده
یهو دیدی موندی یه جایی دور تنها عن و غربت زده
هی میره از یادم هفته هی میگن اون واقعا رفته میشینم بیخودی
با خودم میزنم بازم حرف هی انگار یه خل بیخودم
توهمی فیریکی بی اعصاب هی کارامو دوره میکنم رفقا پیچیدن به بازی
ولی خب دیگه گوه نمیخورن من یه جوری منگم و گیج انگاری از حشیش و کدئین پرم
تازه ویسکی نخورده اینطورم ولی میگذره خیالی نی منم میرسم به تهش بالاخره
نمیخوام اون الان یهو بیاد تو اتاق به من نعشه بپره
پس همن خفه شد بهتره تا خودم تنهایی برسم اون بیاد فقط کفشو بزنه
این راهو توش غول دیدم دزد مسئول دیدم من تو این راه باتوم دیدم
من دیگه یه گرگ بارون دیدم عوضیا با خون میرن بی بته ها قانون میدن
ما شدیم ناخن انگشت این نامردا ناخن گیرن خلاصه بگذرد این نیز
با اینکه حق خب منم این نیست ولی یه روز نوبت ما میشه میچینم یه بزرگتر از این میز
من از شمع وجود تو به اتش میکشیدم چشم ناحرم و این دریای پر موجت خودش جنگ و خطر بود
من از رفتن تو ترسدیم چاره فقط رنج سفر بود
دیدگاه خود را بگذارید